- تعب کشیدن (نَ رَ دَ)
رنج بردن. درد کشیدن. سختی و محنت کشیدن:
کو صبح که بار شب کشیدم
در راه بلا تعب کشیدم.
خاقانی.
تو از گرانی خود می کشی تعب صائب
ز خار باد صبا ایمن از سبکباری است.
صائب (از آنندراج).
گبز است حاصلی که ز خرمن گذشته است
کی مور خواهشم تعب دانه می کشد.
اسیر (از آنندراج).
باقی به عبث تو زحمت خویش مکش
پیوسته تعب ز صحبت خویش مکش.
ملاعبدالباقی (از آنندراج)
کو صبح که بار شب کشیدم
در راه بلا تعب کشیدم.
خاقانی.
تو از گرانی خود می کشی تعب صائب
ز خار باد صبا ایمن از سبکباری است.
صائب (از آنندراج).
گبز است حاصلی که ز خرمن گذشته است
کی مور خواهشم تعب دانه می کشد.
اسیر (از آنندراج).
باقی به عبث تو زحمت خویش مکش
پیوسته تعب ز صحبت خویش مکش.
ملاعبدالباقی (از آنندراج)
